جهان، جمله فروغ روی حق دان حق اندر وی، ز پیدايی است، پنهان
تمام هستی و دنیا، زبیايی وجود خداست. خدا در همۀ موجودات هست و به خاطر آشکاریِ زياد، ديده نمی شود.
ای مفضّل، به یاد کردن خلقت انسان. پس، عبرت گیر از آن
ای مفضل از یادآوری آفرینش انسان شروع میکنم. پس از آن عبرت بگیر.
تفکّر کن ای مفضّل، در هم اعضای بدن و تدبیر آنها که هر یک برای هدفی و حاجتی آفریده شدهاند
ای مفضل، درباره تمام اعضای بدن و تدبیر و اندیش آنها فکر کن که هر یک از این اعضا برای هدف و نیازی آفریده شدهاند.
حضرت فرمود: بپرس از ایشان که آیا این طبیعت که شما میگویید، علم و قدرت دارد بر این کارها یا نه؟ اگر گویند که علم و قدرت دارد، پس به خدا قائل شدهاند و او را «طبیعت» نام کردهاند؛ زیرا معلوم است که طبیعت را شعور و اراده نیست؛ و اگر گویند که طبیعت را علم و اراده نیست، پس معلوم است که این کارها از طبیعت بیشعور، صادر نمیشود.
از آنها که کار اعضای بدن را به طبیعت نسبت میدهند، بپرس که آیا این طبیعت که شما میگویید دانش و قدرت و توانایی به انجام این کارها را دارد یا خیر؟ اگر آنها جواب دهند که علم و قدرت انجام این کار را دارد پس به وجود خدا اقرار دارند و فقط ظاهراً آن را طبیعت نام نهادهاند، زیرا معلوم و آشکار است که برای طبیعت شعور و احساس و ارادهای وجود ندارد و اگر بگویند که برای طبیعت علم و ارادهای وجود ندارد پس معلوم میشود که این کارها از طبیعت بیشعور به وجود نمیآید.
برای آنکه حرارت در دل جمع نشود که آدمی را تلف کند
برای آنکه دمای بدن و قلب بالا نرود و باعث از بین رفتن انسان نشود.
اگر از این قوّهها حافظه را نمیداشت، چگونه بود حال او و چه خللها داخل میشد در امور و زندگانی و کارهای او
اگر از نیروها حافظه را خلق نمیکرد، حال و روز انسان چگونه بود و چه آسیبهایی در زندگی به او میرسید.
پس، داده است خداوند علیم به آدمی آنچه صلاح دین و دنیای او در آنهاست و منع کرده است از آدمی، دانستن امری چند را که در شأن و طاقت او نیست دانستن آنها
خداوند آگاه آنچه را که صلاح دین و دنیای انسان در آن است، به او داده است و آنچه را که طاقت دانستن آن را ندارد، از دانستن آن منع کرده است.
زیرا که چون آدمی را احتیاج به آب، شدیدتر است از احتیاج به نان
چون انسان به آب بیشتر از نان نیاز دارد
و اگر آدمی را هرگز دردی نمیرسید، به چه چیز ترک میکرد گناهان را و به چه چیز تواضع میکرد برای خدا و تضرّع میکرد نزد او؟
اگر انسان درد را احساس نمیکرد، چگونه گناهانش از بین میرفت و با چه ابزاری به درگاه خدا زاری میکرد و افتادگی مینمود.
و به چه چیز مهربانی میکرد به مردم و صدقات مینمود به مساکین؟ نمیبینی کسی را که به دردی دچار شد، خضوع میکند و به درگاه خدا روی میآورد و طلب عافیت میکند و دست میگشاید به دادن صدقه؟ پس نمیبینی که حکیم علیم در هر امری، آنچه به عمل آورده، همه موافق حکمت است و راه خطا در آن نیست؟
با چه چیزی به مردم مهربانی میکرد و به بیچارهها و مردم صدقه میداد؟ آیا نمیبینی کسی را که به یک دردی دچار میشود، فروتنی و خضوع میکند و به درگاه خداوند راز و نیاز میکند و از خدا رستگاری و تندرستی میخواهد و دستش را برای دادن صدقه و کمک باز میکنند؟ پس آیا نمیبینی که خداوند حکیم دانا در هر کاری، آنچه به وجود آورده و آفریده است همگی موافق و همراه حکمت و دانش است و هیچ راه خطا و اشتباهی در کارهای خدا وجود ندارد؟
پس من شاد وخوشحال برگشتم به آنچه از معرفت مرا حاصل شد و خدا را حمد کردم.
پس من شاد و خوشحال برگشتم و به خاطر آنچه از شناخت و آگاهی به دست آوردم. خدا را شکر کردم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مزار |
قبر |
شريف |
بزرگوار |
متانت |
استواری |
تأمل |
انديشیدن |
قائل |
گوينده |
شعور |
دريافتن |
قوّه |
نیرو، توانايی |
خلل |
آسیب |
شأن |
قدر، مرتبه |
حکمت |
دانش |
جراحت |
زخم |
مصیبت |
سختی |
مصلحت |
خیر انديشی |
حیا |
خجالت، شرم |
صلۀ رحم |
پیوند با خويشان |
معاصی |
گناهان |
تدبیر |
چاره انديشی |
علیم |
آگاه |
تواضع |
فروتنی |
تضرع |
زاری کردن |
خضوع |
فروتنی، تواضع |
طلب عافیت |
درخواست سلامتی |